اولین روز مادر شدن ستاره سادات قطبی | لحظات ویژه اولین روز مادر شدن ستاره سادات قطبی | مادر شدن ستاره سادات قطبی | ستاره سادات قطبی
لحظات ویژه اولین روز مادر شدن ستاره سادات قطبی؛ فیلمی که قلبها را به تپش میاندازد!
ستاره سادات قطبی پس از ازدواج ناموفق اول خود که ماحصل آن پسری به نام امیرعلی است، برای دومین بار در سال 93 با شهرام شکیبا، مجری و طنزپرداز مشهور ازدواج کرد. شکیبا متولد سال 1351 است، این زوج صاحب 2 پسر به نام های صدرا و محمدحسین شدند.
ستاره سادات قطبی مجری تلویزیون با انتشار این ویدیو نوشت
در میان اخبار
- (عکس) سفر در زمان؛ بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی در پشت صحنه فیلم گوزنها
- عادت عجیب امیر آقایی برای قبول کردن فیلمنامهها
- فال قهوه امروز چهارشنبه 6 فروردین 1404 ویژه متولدین هر ماه؛ از راه دور خبر مسترت بخشی خواهید شنید
- طرز تهیه نان ساندویچ خانگی با یک لیوان شیر
- جدول محاسبه حقوق کارگران در سال 1404 منتشر شد
دیروز پنجم اسفند تولدصدرا بود🥹
.
..
یه خاطره براتون تعریف کنم
.
.
قبل از صدرا ،من یک بارداری ناموفق داشتم که سه ماه بیشتر مهمان وجودم نبودم .بعد از مرخص شدن از بیمارستان به شدت افسردگی گرفتم،فکر میکردم دیگه مادر نمیشم .دکتر گفت زمان میبره اما توکلتون به خدا باشه .درعین ناباوری سه ماه بعدش خدا صدرا رو بهم هدیه داد،دوران بارداری خیلی سخت و بدی داشتم،اون زمان مجبور بودم برای دیدن امیرعلی هرماه برم اصفهان تا فقط 12ساعت بچمو ببینم و برگردم😔.
.ماه های اول با شهرام میرفتم ماه های بعد مجبور بودم باهواپیما برم
چون شهرام تهران نبود ونمیتونستم با اتوبوس برم
حدود چهارده ،پونزده بار سوار هواپیما شدم ،شهرام کیش بود و من از تهران به اصفهان از اصفهان به کیش در رفت و امد بودم ،رفت و امد که هیچ اما اضطرابی که توی کلانتری داشتم موقع تحویل گرفتن و تحویل دادن امیر علی ،روح و روانم رو داغون کرده بود.9ماه همینجوری گذشت تا زمان به دنیا اومدن صدرا شد .16 ساعت درد کشیدم اخر گفتن بچه بریچ هست و باید سزارین بشی😭
بماند که چقدر سخت بود شرایط .
.
وقتی هم به دنیا اومد متوجه شدیم رفلکس و حساسیت زیاد داره ،خیلی از مواد غذایی بالاخص مغزیجات رو نمیتونست بخوره چون بدنش کهیر میزد و این حساسیتش همچنان ادامه داره
واما یک ماه پیش که متوجه بیماری صدرا شدیم و زندگیمون آشفته شد😔
این اتفاق برای من غیر قابل باور بود،نکنه ها و اگر ها دیوانه ام کرده بود تا روز عملش رسید و صدرا جراحی شد،فقط ترس ریکاوری رو داشتم که به مدد آقا علی ابن موسی الرضا انگار از خواب بیدار شد و مثل سری قبل با اذیت و توهم و حال خراب به هوش نیومد.اصلا انگار اون روز همه چیز مهیا شده بود تا من هیچ دلشوره ایی نداشته باشم
فقط جگرم آتیش میگرفت میگفت آب میخوام و نمیتونستم بهش آب بدم 😖 وقتی آوردنش توبخش ،جلو جلو کادوی تولدش رو دادیم و قرار شد وقتی دکترش اجازه بده براش جشن تولد بگیریم و دوستاشو دعوت کنیم
صدرا رو اول خدا بعد اقا امام رضا دوباره هدیه داد .
اتفاق ها و معجزه هایی دیدیم که بازگوکردنش درفضای مجازی امکان پذیرنیست 🥹
چون باورکردنی نیست
.
.
فقط براتون دعا میکنم امام رضا همینجوری که صدامونو شنید صدای شماروهم بشنوه و بهتون لبخند بزنه