سریال پایتخت| دانلود سریال پایتخت| سریال پایتخت 7
بازیگر زن سریال پایتخت به سرطان مبتلا شد | نگرانی هدی زین العابدین برای خانوم بازیگر
سریال پایتخت یکی از معروفترین و پربینندهترین سریالهای تلویزیون است که در شش فصل ساخته شده است. محسن تنابنده، احمد مهرانفر، مهران احمدی، ریما رامین فر و... بازیگران سریال پایتخت هستند که به واسطه بازی در این سریال بسیار مشهور و محبوب شده اند. نسرین نصرتی در نقش فهیمه یکی از بازیگران سریال پایتخت است که اخیرا با بازی متفاوت در سریال در انتهای شب تمام نگاه ها را به سمت خود متوجه کرد.
نسرین نصرتی در این سریال دوست صمیمی و همکاری هدی زین العابدینی است که خبر ابتلای او به سرطان سینه همه را شوکه کرد. در این سکانس جنجالی نسرین نصرتی ماجرای ابتلایش به سرطان و نحوه عمل جراحی و شیمی درمانی را شرح می دهد که با بغض و گریه هدی زین العابدینی همراه می شود.
در میان اخبار
- سلیقه بینظیر نیوشا ضیغمی؛ از ناهارخوری کلاسیک تا درختچهای که خانه را زنده کرده
- بهنوش بختیاری به علی دایی ادای احترام کرد: تهران بدون علی آقا هیچچیز نیست!
- قاطعیت هانیه توسلی درباره ازدواج: بعید میدانم که ازدواج کنم + ویدیو
- آیین با افشای جزئیات حساس در استوری خود، آبروی پدرش را به خطر انداخت
- فال ابجد روزانه جمعه 2 آذر 1403
برترینها نوشت: رضا صائمی، روزنامهنگار در یادداشتی به تحلیل نقش نسرین نصرتی در سریال «در انتهای شب» پرداخته است.
برای نسرین نصرتی، عبور از «فهمیه» سریال «پایتخت» تا رسیدن به «حکیمه» سریال «در انتهای شب» آسان نبود......اینکه بتواند ذهنیت مخاطب را از شمایل و تیپکال کاراکتر «فهیمه» نسبت به خود بزداید تا بتواند نقش «حکیمه» را به جایش بنشاند و باورپذیر کند....از یک کاراکتر کمیک به یک شخصیت جدی و صبور و حتی عبوس......عبوس بودن او البته از بداخلاقی نیست از اوج تنهایی است.
از آن رفیق هایی که کوله بار غم رفیق را بر کوهی از اندوه خویش می گذارد تا او را سبک کند.... وقتی او با ماهی(هدی زین العابدین) درد دل می کرد و از سرطانش و به ویژه عمق تنهایی اش می گفت، فهیمه را فراموش کردم و حکیمه را می دیدم.... زنی قوی که نسبت به زیست تراژیکش خودآگاهی دارد و در جدال با رنج هایش سخت می جنگد.
انتخاب کرده که تنها باشد و یاد گرفته که چطور رنج هایش را تاب بیاورد و از تاریکی ها نترسد.....آموخته که گول ترس هایش را نخورد...ترس، ترس، ترس....آدمها اغلب از ترس تنها ماندن، تنها می مانند...از ترس از دست دادن، از دست می دهند....از ترس بیمار شدن، بیمار می شوند....از ترس مرگ، زندگی نمی کنند...از دردی نیامده، درد می کشند...از شایدها، باید می سازند و از نبودن ها، بودن های پر رنج!....ترس هایی که اغلب واقعی نیستند اما رنجی که از آن می برند واقعی است.