فال حافظ امروز دوشنبه 12 شهریور 1403 | فال حافظ واقعی با تفسیر کامل غزل
فال حافظ از گذشته تاکنون برای آغاز کارهای مختلف در بین ما ایرانیان جایگاه ویژه ای داشته است تفال زدن با فال حافظ در هر کاری باعث قوت قلب خواهد شد. تا جایی که گرفتن فال حافظ در مناسبت های مختلف نیز مورد توجه خانواده های ایرانی بوده است و سرنوشت خود را از بین غزلهای این عارف پیدا می کنند. در ادامه این مطلب میتوانید فال حافظ امروز دوشنبه 12 شهریور ماه 1403 را که به نیابت از شما گرفته شده است را بخوانید.
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
خدای را مددیای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم
خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق میبازم
بجز صبا و شمالم نمیشناسد کس
عزیز من که به جز باد نیست دمسازم
هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شکایت از که کنم خانگیست غمازم
در میان اخبار
- قتل فجیع بوکسور شهرکردی به دست برادرش! | علت کشته شدن علی جمالی
- وام فوری بدون ضامن بانک پارسیان| چگونه وام یک میلیارد تومانی بانک پارسیان را بگیریم؟
- مرگ دلخراش 2 فوتبالیست بر اثر تصادف | این ورزشکار قربانی وضعیت نامناسب جادههای گیلان شدند
- ترفندهای خانه داری| روش های تمیز کردن هواکش دستشویی
- تنبیه بدنی دانش آموز کلاس هفتم در ایلام | عذرخواهی مدیر آموزش و پرورش
ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت
غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم
شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیتهای سوم، چهارم، هفتم، هشتم و آخر میفرماید:
من متعلق به سرزمین دوستیها هستم، نه مملکت غریب پس من را به رفقای خودم برسانید که در این دیار غربت تنها نباشم.
* برای خاطر خدا کمک کنید که من باز در سرزمین میخانه، عشرت و زندگی کنم.
* عشق به جانان، آب زندگی من است. پس حالاای باد صبا از خاک شیراز برایم بوی خوشی بیاور.
* اشک چشم جاری شد و عیب من را عیان کرد؛ بنابراین از چه کسی شکایت کنم که سخن چین من بیگانه نمیباشد و خودمانی است.
* هنگام صبح از چنگ ناهید صدا بر میخواست که شنیدم میگفت من مرید حافظ خوش لهجه و خوش آواز هستم.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
در این شهر و دیار و در میان مردمان احساس شدید غربت و دلتنگی داری و بی تاب و بی قراری و برای رسیدن به همدمی که حرف دل شما را بفهمد لحظه شماری میکنی. اکنون که قصد بازگشت گرفتهای از خدا بخواه تا با مدد او وسایل بازگشت فراهم شده و تو به آرزوی خود دست یابی.