ماجرای عجیب سرقت میلیاردی از خانه یک جراح زیبایی
چند روز قبل یک پزشک جراح با پلیس تماس گرفت و از سرقت میلیاردی خانهاش خبر داد. به دنبال این تماس تیم تحقیق راهی محل شدند. شاکی به مأموران گفت: امشب خانه خواهرم میهمان بودم و زمانی که به خانه برگشتم، متوجه شدم در گاوصندوق باز شده و مقدار زیادی سکه و یورو به سرقت رفته است.
به گزارش ایران، در بازبینی دوربینهای مداربسته محل سرقت مشخص شد که دو نفر با لباسهای مردانه سناریوی سرقت را اجرا کردهاند. گرچه سارقان لباس مردانه به تن داشتند اما از جثه و نحوه راه رفتن آنها مشخص بود که زن هستند، همچنین سالم بودن درهای ورودی خانه نشان میداد که سارقان آشنا بوده و با کلید وارد خانه شدهاند. از سوی دیگر در حالی که کارآگاهان پلیس مشغول بررسی صحنه جرم بودند، ناگهان صدای زنگ تلفنی ناآشنا به گوش رسید.
تلفن زیر کاغذهای روی میز نزدیک گاوصندوق بود و کارآگاهان احتمال دادند که گوشی متعلق به سارق فراموشکار باشد. با بررسی گوشی حدس کارآگاهان درست از آب درآمد و خیلی زود موفق به شناسایی سارق شدند که کسی نبود جز برادرزاده شاکی.
با دستگیری دختر جوان، او هویت همدستش را نیز برملا کرد و دومین متهم پرونده نیز دستگیر شد.
وسوسه سرقت از خانه عمو
چه شد که تصمیم به سرقت از خانه عمویت گرفتی؟
وسوسه شدم، من دختر یک تاجر بودم که از کودکی در ناز و نعمت بزرگ شده بود اما پدرم ورشکسته شد و زندگی سختی داشتیم. شب یلدا که در خانه مادربزرگم بودیم، شنیدم عمویم تلفنی با کسی صحبت میکرد و از ۵۰ هزار یورو و ۳۰ سکه طلا که در خانهاش نگهداری میکرد حرف میزد.
میخواستی با پولها چهکار کنی؟
در میان اخبار
سفر برویم، مثلاً تور آفریقای جنوبی و کلی هم خرج خودمان کنیم.
چرا پدرت ورشکسته شد؟
شریکش سرش کلاه گذاشت، پدرم چکهای زیادی کشیده بود و اجناس را شریکش تحویل گرفته بود و درنهایت پدرم زمانی که به انبار رفت تا بارها را تحویل بگیرد، دید همه آنها به سرقت رفته است. ما خانواده ثروتمندی بودیم اما هیچ کدام از افراد خانواده پدرم به او کمک نکردند. عمویم دکتر زیبایی است و وضع مالیاش خیلی خوب است.
چطور سرقت را انجام دادی؟
وقتی ماجرا را به دوستم المیرا گفتم، او درنهایت قبول کرد. به بهانه میهمانی به خانه عمویم رفتم و در فرصتی مناسب دسته کلید خانه او را سرقت کردم. شبی که آنها میهمان بودند با المیرا وارد خانه عمویم شدیم و سرقت را انجام دادیم. البته بگویم ما لباس پسرانه پوشیده بودیم تا شناسایی نشویم.
چرا گوشی تلفنت را جا گذاشتی؟
آن شب به قدری عجله و استرس داشتم که حواسم به گوشیام نبود. یعنی یادم رفته بود زنگ گوشی تلفن را قطع کنم، زمانی که به صدا درآمد آن را قطع کردم اما یادم رفت گوشیام را از روی میزی که گاوصندوق در نزدیکی آن بود، بردارم.