رازهای پنهان زندگی بهرام افشاری| از فقر و تنهایی تا شهرت و سفرهای لاکچری
در دنیای پرزرقوبرق سینما، اغلب آنچه پشت پرده میماند، واقعیتهای تلخ زندگی کسانیست که امروز بر پرده نقرهای یا قاب تلویزیون میدرخشند. یکی از این چهرهها، بهرام افشاری است؛ بازیگری که نهفقط به خاطر فیزیک خاص و قامت بلندقامتش، بلکه به واسطه سالها تلاش، پشتکار و عبور از مشکلات شخصی و اجتماعی، به موقعیتی ویژه در عرصه هنر ایران دست یافته است.
تولد و سالهای ابتدایی زندگی
بهرام افشاری در ششم خرداد ۱۳۶۶ در همدان متولد شد. هنوز ازدواج نکرده و مجرد است. کودکی او پر از لحظاتی بود که نهتنها خوشایند نبودند، بلکه بهشدت تأثیرگذار بر مسیر آیندهاش بودند. خاطرات تلخ، نبود امکانات، و فقدانهای خانوادگی، همه و همه در شکلگیری شخصیت هنری او سهم داشتند.
یکی از تصاویری که از دوران کودکی او منتشر شده، او را در کنار پدرش نشان میدهد؛ عکسی که گرچه در ظاهر آرام و صمیمی به نظر میرسد، اما پشت آن تصویری از رنج، تنهایی و فشارهای پنهان نهفته است.
شروع مسیر بازیگری از تئاتر آماتور
افشاری فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۳۸۲ با تئاتر آماتور در همدان آغاز کرد. خودش گفته که انگیزه اولیهاش از ورود به تئاتر، فرار از روزمرگی بود. اما این مسیر بهتدریج برایش تبدیل به عشق و انگیزهای عمیق شد. در سال ۱۳۸۸ تصمیم گرفت برای پیشرفت در مسیر بازیگری، از همدان به تهران مهاجرت کند و در کلاسهای بازیگری حمید سمندریان شرکت نماید؛ تغییری که سرآغاز ورود او به دنیای حرفهای نمایش و تئاتر بود.
حضور پررنگ در تئاتر فجر
بهرام افشاری از فعالان پرتلاش جشنواره تئاتر فجر محسوب میشود و در این رویداد مهم هنری، بارها حضور داشته است. در ۲۴ سالگی نامزد دریافت جایزه این جشنواره شد و با کارگردانی نمایش «جوجهتیغی» که برگرفته از زندگی واقعی خودش بود، تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخت.
قدی که ابتدا مانع شد، اما بعدها امتیاز بود
قد ۱۹۸ سانتیمتری بهرام افشاری در سالهای آغازین ورودش به عرصه بازیگری، بیشتر از اینکه یک ویژگی مثبت تلقی شود، برایش مانعی بزرگ بود. خودش در اینباره گفته است این ویژگی، در ابتدا باعث ایجاد تردید در ذهن کارگردانان و حتی کاهش اعتماد به نفس در خودش شده بود.
با این حال، او تسلیم نشد. در سال ۱۳۹۲ با ایفای نقش در فیلم «عصبانی نیستم» به کارگردانی رضا درمیشیان وارد سینمای حرفهای شد. اما نقطه عطف شهرت او، همکاری با سیروس مقدم در سریال «پایتخت» بود؛ جاییکه با نقشآفرینی بهعنوان «بهتاش فریبا» در فصل پنجم این مجموعه، به چهرهای شناختهشده و محبوب تبدیل شد. حضور او در فصلهای بعدی «پایتخت»، بهویژه در فصل هفتم، بهقدری چشمگیر بود که مخاطبان، او را یکی از مهرههای کلیدی سریال قلمداد کردند.
در میان اخبار
بازیگری با نقشهایی متفاوت
بهرام افشاری از آن دست بازیگرانی است که تلاش میکند در هر نقش، شخصیتی تازه خلق کند. او با وجود ظاهر فیزیکی غیرمعمول، توانسته در قالب کاراکترهای متنوع و گاه کاملاً متضاد ظاهر شود، بدون آنکه به تکرار یا کلیشه دچار شود.
زندگی شخصی و روایتهای دردناک
از علایق شخصی افشاری میتوان به طرفداری از تیم فوتبال استقلال اشاره کرد. اما نکته برجستهتر، صحبتهای صادقانه او در برنامه «خندوانه» درباره گذشته تلخ و روزهای سختی است که از سر گذرانده:
«من بچه طلاقم. مادرم زمانی که دو ساله بودم از پدرم جدا شد. تنهایی در کودکی آزارم میداد، اما همیشه از مادرم قدردانم. بزرگترین آرزوی من در کودکی و نوجوانی این بود که یکبار به خانه بیایم و غذای خانگی بخورم.»
او همچنین درباره فقر، بیماری پدر و فشارهای روحی ادامه داده:
«تکفرزند بودم و تمام بار زندگی، ترس از دست دادن پدر و نگرانیها بر دوش من بود. تنها دارایی پدرم یک سماور برقی و چند استکان جرمگرفته بود. وقتی پدرم بیمار شد، فیلم دیدن پناه من شد. یک چشمم به فیلم بود و چشم دیگرم به سرم شستوشوی پدرم. یک روز دیدم پدرم لرزش دارد، رفتم همسایهها را صدا کردم... وقتی برگشتم، پدرم فوت کرده بود.»
تبدیل خون به پول
افشاری برای تأمین هزینههای زندگیاش در سالهای جوانی، دست به کارهایی زد که بیان آنها نشان از واقعیتهای سخت زندگیاش دارد. از فروش کیف در خیابان گرفته تا کرایه فیلم از کلوپهای محلی و حتی اهدای خون در ازای دریافت پول:
«یک روز شنیدم جایی هست که در ازای خون دادن، ۳۰ هزار تومان پول میدهند. رفتم. او به خون من فکر میکرد و من به پولش. چند بار خون ازم گرفتند، آخرش با یک پاکت پول در میدان انقلاب ایستاده بودم...»
امروز؛ زندگی متفاوت بازیگری که از دل سختی آمد
این روزها، تصاویر تازهای از بهرام افشاری در فضای مجازی منتشر میشود؛ از جمله عکسهایی که از سفرهای خارجیاش مانند سفر به آمریکا با آیفون بهدست منتشر شدهاند. تصاویری که تفاوت بسیار زیادی با سالهای سخت گذشته او دارند. حالا او دیگر همان پسرک نحیف و پررنج نیست؛ بازیگریست موفق که با تکیه بر استعداد و پشتکارش، به نقطهای رسیده که زندگیاش نهتنها الهامبخش علاقهمندان به هنر، بلکه برای بسیاری از مخاطبان ایرانی، نمادی از اراده و تلاش به شمار میرود.